شهید دفاع مقدس
بیوگرافی شهید:
نــام : محسن
نـام خـانوادگـی : غلامی مهرآبادی
نـام پـدر : کریم
تـاریخ تـولـد : 1345/6/25
مـحل تـولـد : اراک
سـن : 20 سال
دیـن و مـذهب : اسلام شیعه
وضعیت تاهل: مجرد
دانشجوی: اندام مصنوعی
محل تحصیل: دانشکده توانبخشی دانشگاه علوم پزشکی ایران
شرح شهادت:
زمان شهادت: 1365/10/4
محل شهادت: شلمچه
عملیات: کربلای 4
نحوه شهادت: در غواصی بر اثر اصابت گلوله
زندگینامه
« بسم رب الشهداء والصدیقین» شهید محسن غلامی مهرآبادی در پنجم شهریورماه سال یکهزار و سیصد و چهل و پنج در یک خانواده مذهبی در شهرستان اراک دیده به جهان گشود. وی پس از سپری کردن دوران کودکی در محیط گرم خانواده در سال 51 پا به مدرسه گذاشت و مشغول تحصیل در دوره ابتدایی و سپس دوره راهنمایی گردید. بعد از آن در رشته علوم تجربی در دبیرستان به ادامه تحصیل پرداخت. او در دوران تحصیلات دانشآموزی بسیار ساعی و موفق و از شاگردان ممتاز به شمار میرفت. شهید پس از پیروزی انقلاب اسلامی ضمن فراگیری علم و دانش در سنگر مدارس در کمیته انقلاب اسلامی نیز بطور مستمر فعالیت داشت. پس از اخذ دیپلم در سال 62 داوطلبانه به جبهههای نبرد حق علیه باطل اعزام و در سال63 پس از پذیرفته شدن در رشته اندام مصنوعی دانشگاه علوم پزشکی ایران مجدداً به جبهه اعزام و در جزیره مجنون به شدت مجروح شد و به بیمارستان جهت مداوا انتقال یافت. وی پس از بهبودی روانه میادین نبرد شد و در عملیات فتح مهران معاونت فرماندهی لشکر17 علیبنابیطالب را بعهده گرفت. سرانجام پس از شرکت در عملیات کربلای4 در منطقه شلمچه به عنوان غواص رزمی در حین انجام مأموریت در چهارم دی ماه سال65 به شرف شهادت نائل و پیکر پاکش پس از 28 روز به شهرستان اراک انتقال و به خاک سپرده شد. « روحش شاد و راهش مستدام باد»
وصیتنامه شهیدمحسن غلامی مجدآبادی
لاحول ولا قوه الا باالله
إلهى هبْ لى کمال الْانْقطاع إلیْک
اللّهمّ وفّقْنی لما تحبّ وترْضى
هستی طلبم، باده نابم بدهید/ تسکین دل پر اضطرابم بدهید
چون ذهن کویر، در عطش سوزانم /با تیغ شهادت، آبم بدهید
عاشقان را سر ژولیده به پیکر عجب است / دادن سر نه عجب، داشتن سر عجب است
خداوند منان را شکر می کنم که منت نهاد و توفیق جهاد در راهش را به من ارزانی داشت و سپاس خاصه اوست که این دفاع مقدس را نعمت و وسیله ای برای زدودن رذائل و متعالی کردن روح قرار داده باشد تا ریزش قطرات خون کاهنده بار سنگین گناهانم شود و زجر و سختی کاهنده عذاب اخروی.
خداوند این جنگی را که به ما تحمیل شد وسیله ای برای آبدیده شدنمان قرارداده بنابراین باید از این نعمت کمال استفاده را نمود. و این را باید بدانیم که اگر مسائل را در همین حال که در جنگ حل نکنیم بعدا به دشواری خواهیم توانست و همه مان باید در این دفاع سهمی داشته باشیم و هر کس هر اندازه که از جنگ به دور است به همان اندازه از خط خونین اسلام و شهدا فاصله گرفته. همه دنیا بدانند که ما هرگز اظهار خستگی نخواهیم کرد. زیرا نبی الله و علی (ع) کلمه ای در اعتراض از خستگی نگفتند. و حسین (ع) با تمام مشکلات اظهار کسالت و خستگی نکرد. و مولی و رهبران ما کسی جز محمد (ص) و علی (ع) و حسین ها نیستند و می بینیم که امام امت چون کوهی مقاوم و استوار در برابر تمام مشکلات قامت راست کرده، و این خود گواهی بر حقانیت اوست. الان زمان آن است که همه از اسلام دفاع کنیم و واژه های ایثار و جانفشانی (و فانی فی الله و فانی به الله) را به عین ببینیم. آری این مقوله ها را می توان در جبهه ها یافت. سفارشم به تمامی جوانان، پیران و همه این است که شمایی و تشنه این چشمه زلال وصال هستید آن را در جبهه می توان یافت.
همگان را به اخلاق نیکو و خوشرویی سفارش می کنم؛ زیرا که خلق تجلی درون و مظهر روح است و رسول الله (ص) رسالتش را کامل کردن اخلاق دانست.
شما را به دعا سفارش می کنم زیرا که همان توحید در استعانت و ربوبیت است و تعالی دهنده ی روح. خواهران دینیم را سفارش به حفظ عفت و حجاب می کنم همانطوری که حضرت فاطمه (س) بهتر و زودتر شما را فراخوانده است.
بهتر و زودتر شما را فراخوانده ...
چند کلام هم با پدر و مادرم صحبت دارم
پدر و مادر عزیزم سلام. خداوند متعال اجرتان دهد که زحمات زیادی را متحمل شدید و از هر کوششی برایم فروگذار نبودید. می دانم از دست دادن فرزند چقدر برای پدر و مادر سخت است. ولی در راه اسلام و رضای حضرت حق جل جلاله بسی ناچیز و نامقدار. اجرتان بر عهده خدا ولی افسوس که شما هرگز از طرف من به حق خود نرسیدید و به آنچه از شما بر عهده من واجب بود آگاه نشدم. پس طلب حلالیت می کنم باشد که خداوند این قصور را در صورت رضای شما ببخشد. وصیتی به شما دارم که در درجه اول برای سلامتی امام دعا کنید و از لبیک گویان به ندای امام باشید و در شهادت من اگر خواستید گریه کنید، ولی بی تابی هرگز، چون که عبس و بیهوده مردن سینه دریدن را سزاوار است.
و شما برادرانم مرا ببخشید و حق خود را بر من حلال کنید.
همچنین از تمام کسانی که من را می شناسند و با هم آشنا بودیم طلب حلالیت دارم. دیگر چیزی ندارم فقط 16 روز روزه قضا و مقداری هم نماز قضا ( جمعا 4 ماه نماز صبح ) دارم که بدهید برایم بخوانند و تصمیم گیری برای چیزهایی که دارم (گر چه چیزی نیست) با پدرم است.
والسلام، التماس دعا، محسن غلامی، 65/9/28
گلزار شهید:
قم- گلزار شهدای اراک
Change the font color:
main color:
second color:
انتخاب رنگ پس زمینه:
Change the spacing between words:
Change the distance between the lines:
Change mouse type:
Change the font
BlindText