پایان خدمت، آغاز دلتنگی؛ تقدیر از خادمان سلامت در عمود ۱۰۹۲
روز آخر بود و دلها پر از دلتنگی؛ نه برای خستگی راه، بلکه برای خدمتی که به پایان رسیده بود. در عمود ۱۰۹۲، موکب درمانی دانشگاه علوم پزشکی ایران حالوهوایی دیگر داشت؛ درمانگران، پشتیبانان و مدیران گرد هم آمده بودند، با دلهایی که روزها با نبض زائران تپیده بود. حجتالاسلام سلیمانی از فضیلت این خدمت گفت، مهران امیری با نوای جانسوز خود دلها را به کربلا گره زد، و شیخ طالب از پیوند دلها در مسیر عشق سخن گفت. تحفهای از آستان رضوی به رسم ارادت تقدیم شد، و دکتر علی مشکی با بیانی پرشور، از خادمان سلامت تجلیل کرد. آنگاه که اشکها بیصدا جاری شدند، تنها یک حس باقی ماند: حسرت پایان این روزهای عاشقی، و امید به بازگشت دوباره در مسیر حسین (ع).
روز آخر بود... همه جمع شده بودند؛ درمانگران، پشتیبانان، مدیران، و دلهایی که در این چند روز، با نبض زائران تپیده بودند. فضای موکب درمانی دانشگاه علوم پزشکی ایران در عمود ۱۰۹۲، حال و هوای دیگری داشت؛ نه از جنس خستگی، که از جنس دلتنگی. دلتنگی برای خدمتی که تمام شده بود، برای زائرانی که رفته بودند، برای مسیری که تا سال دیگر باید صبر کرد تا دوباره آغاز شود.
حجتالاسلام سلیمانی، مسئول نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاه علوم پزشکی ایران، از فضیلت خدمت به زائران حسین (ع) گفت؛ از افتخاری بیمانند که نصیب ۱۰۲ نفر از پرسنل دانشگاه شده بود، از درمانگر تا پشتیبان. واژهها رنگ احساس گرفته بودند، نگاهها پر از رضایت بود، و اشکهایی بیصدا از عمق دلها جاری میشدند؛ نشانهای از عشقی که در خدمت به زوار حسین (ع) معنا یافته بود.در میان این حالوهوای معنوی، مهران امیری با نوای جانسوز خود نوحهخوانی کرد و دلها را به آستان کربلا گره زد.
و در اوج این لحظات، شیخ طالب، مدیر خیریه جمعیة النور،میزبان موکب درمانی در ساختمان خیریهاش،سخنرانی کرد. از عشق گفت، از خدمت گفت، از پیوند دلها در مسیر کربلا.
سپس،مدیران درمانگاه به رسم ادب و ارادت، تحفههایی از آستان قدس رضوی، از حضرت امام رضا (ع)، تقدیم کردند به شیخ طالب؛ هدیهای از حرم به خادم مسیر حرم.
در پایان، دکتر علی مشکی، رئیس ستاد اربعین دانشگاه، با سخنانی پرشور، از همه همراهان این مسیر نورانی تقدیر کرد؛ از آنان که با تخصص و اخلاص، خیمهای از سلامت برپا کردند و نشان دادند که خدمت به زائر، عبادتی است بیمرز و بیزمان.
و ما ایستاده بودیم، با دلهایی پر از حسرت و امید؛ حسرت از پایان این روزهای عاشقی، و امید به سالی دیگر، مسیری دیگر، خدمتی دیگر...
کامنت